حقیق درباره چگونگى پیدایش نخستین مراحل ساختمان جسمانى و جنبه هاى ادراكى و روحى اولین انسان
هدفم از قرار دادن اسم وبلاگ این بود که خدا با دستای خودش آیه هاشو بر قلب پیامبر(ص) نوشت...!
حقیق درباره چگونگى پیدایش نخستین مراحل ساختمان جسمانى و جنبه هاى ادراكى و روحى اولین انسان
چهار شنبه 11 بهمن 1391 ساعت 11:4 | بازدید : 1426 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

حقیق درباره چگونگى پیدایش نخستین مراحل ساختمان جسمانى و جنبه هاى ادراكى و روحى اولین انسان، از دیرزمان مورد توجه علماى دین، فلاسفه و راویان تاریخ بوده و از جمله موضوعات مورد علاقه بشر بوده است، چرا كه براى انسان كه یكى از ویژگیهاى مهم او پرسشگرى و تلاش براى دانستن است، شناخت ریشه ها و چگونگى پیدایش نسل و نوع و نژاد او جالب و شایان توجه است.

به گزارش شفقنا، سید ابراهیم سجادی در شماره 15 - 16 فصلنامه ی پژوهش های قرآنی، ویژه انسان شناسی پاییز و زمستان 1377 نوشت: تبارشناسى، به گونه جدید، با عنوان انسان شناسى ادامه دارد، عنوانى كه در قرن شانزدهم سرزبانها افتاد 1 و در بهترین تعریف خود عبارت است از:

(بررسى اصل و تبار انسان همراه با رشد مادى، اجتماعى، فرهنگى و رفتارى او، در گذشته و حال.) 2

برجسته ترین زیر عنوان انسان شناسى عبارت است از انسان شناسى طبیعى و انسان شناسى فرهنگى كه در انسان شناسى طبیعى پیدایش، ریشه و تبار انسان به عنوان یك پدیده زیست شناختى مورد مطالعه قرار مى گیرد و در انسان شناسى فرهنگى، بررسى جنبه هاى فرهنگى او را پوشش مى دهد. 3

تاریخ انسان شناسى طبیعى، دیدگاه هاى متنوعى را درباره چگونگى پیدایش نخستین انسان، از زبان فلاسفه و متون مذاهب و ادیان روایت مى كند:

1. رویش از زمین

 

باور به رویش انسان از زمین یكى از دیدگاه هاى كهن درباره پیدایش انسان است كه شاید نخستین بار توسط فردى به نام (لوكرتیوس) در یونان باستان مطرح گردید.

2. خاستگاه كیهانى انسان

 

نظریه (پان اسپرمى) یكى دیگر از دیدگاه هاى انسان شناختى كهن و برگرفته از تعالیم فیلسوف یونانى، آنكسا غورس (یا آناكساگوراس) (428- 500 ق، م) مى باشد كه مى گفت: حیات از ازل بوده و تا ابد ادامه خواهد داشت و آفرینش و فنا به آن راه ندارد، جنینهاى اثیرى یا تخمهاى تغییرناپذیر بسیار خرد به نام (اسپرماتا) در پهنه عالم پراكنده اند و از هوا توسط باران به زمین منتقل مى شوند و در خاك مرطوب زمین بارور مى گردند و از همین نطفه هاست كه موجودات زنده، حتى آدمى پدید مى آیند.4

عقیده پان اسپرمى در قرن 19 و 20 نیز دانشمندانى مانند (یوستون فون لبیگ) (1873 - 1803م) شیمى دان آلمانى و (هرمان فون هلمهولتز)(1894- 1821 م) فیزیكدان آلمانى را تحت تأثیر قرار داد.5

3. نظریه ترانسفورمیسم

 

ترانسفورمیسم یا تكامل انواع، زنده ترین و پرماجراترین دیدگاه درباره شناخت نخستین انسان است كه هم ریشه در تاریخ دارد و هم در عصر دانش تجربى به صورت جدى به بحث گرفته شده و مى شود.

در میان فلاسفه پیش از میلاد كه به عنوان طراحان نظریه ترانسفورمیسم شناخته شده اند، سخن فیلسوف چینى (تسون تسه) كه 2500 سال پیش مى زیسته قابل توجه است كه مى گوید:

(تمام سازمانها اصولاً از یك واحد شروع شده اند. این نوع واحد به مرور زمان، مراحل گوناگون و تغییرات مداوم یافته است كه موجب پیدایش شكلهاى مختلف و اجسام و موجودات متنوع گشته است، این موجودات تازه بلافاصله صورت هاى مختلفى پیدا نمى كردند و با نوع قبلى خود تفاوت زیاد نداشته اند، بلكه بر عكس، اختلاف و تمایز آنها بر اثر تغییرات تدریجى و در طى نسلهاى پشت سرهم صورت گرفته است.) 6

كالبد شكافى انسان، فصلى دیگر در انسان شناسى طبیعى

 

انسان شناسى طبیعى در غرب، كالبدشناسى را مى طلبید كه از نگاه توده مردم آن دیار با نوعى حرمت شكنى و قداست زدایى همراه بود، بدین دلیل كه انسان بر مبناى آموزه هاى كتاب مقدس، به عنوان موجود فوق طبیعى قلمداد مى شد و شایسته گرامى داشت بود، بدین رو حتى پس از قرون وسطى كالبد شكافى، جرم تلقى مى شد.

در سال 1543 میلادى حرمت كالبد آدمى، از سوى پزشكى بلژیكى با نام (اندرآس و سالیوس) (1564 - 1514 م) شكسته شد و او اطلس دقیقى از كالبد انسان چاپ كرده و راه را براى بررسى دقیق تر جسم انسان باز كرد. طبیعى شدن ارگانیزم انسانى، نخستین گام به سوى پرسشهاى جدید بود و براى پویندگان این وادى، این سؤال پدید آمد كه: آیا میمون آدم نما یك حیوان است یا یك انسان؟

مطالعه تاریخ طبیعى انسان، زمانى وارد مرحله جدید شد كه نمونه هاى میمون آدم نما در اروپا شناخته شد و نخستین توصیف از آن به وسیله پزشك هلندى (نیكولائوس تلب) ارائه گردید. و (كار ادوارد تیس) طبیب انگلیسى در پایان سده هفدهم میلادى، مطالعه اى روى بقایاى یك شامپانزه و یك انسان انجام داد كه بر اساس آن 48 خصوصیت وظایف الاعضائى، همانندى بین آن دو را نشان مى داد و 34 ویژگى میمون را به جانوران پیوند مى داد. بر اساس این تحقیق، مفهوم تداوم رابطه نسبى بین حیوانیت و انسانیت، بر شكاف بین آن دو مى چربید، و با این تصور، فرضیه زنجیره عظیم هستى كه بیانگر نظم و به هم پیوستگى در میان موجودات طبیعى، از ساده ترین تا پیچیده ترین بود، مطرح شد. 7 و بدین ترتیب زمینه براى توجه بیش تر به نظریه ترانسفورمیسم فراهم آمد.

ارزمس داروین (1831 - 1802م) پدر بزرگ داروین نیز عقیده داشت كه جانوران در همه مراحل تكامل در پیكارند، در جریان این پیكار، جانداران با پدید آوردن اندامهاى تازه براى پاسخگویى به نیازمندى ها و مقتضیات خویش در سایه تلاش و كوشش (نه با انتخاب طبیعى گونه هاى برتر بر حسب اتفاق، آن گونه كه چارلز داروین یك قرن بعد گفت) مراحل تكامل را مى پیمایند.

چارلز داروین كه در پرتو دانش دیرین شناسى، دانش تشریح و دانش جنین شناسى، به مطالعه اسكلتهاى فسیل شده موجودات حیوانى، استخوانبندى حیوان و انسان و نحوه رشد جنین پرداخته و بدین نتیجه رسیده بود كه آدمى از بعضى حیوانات اشتقاق یافته است8; براین باور بود كه تفاوتهایى بین افراد یك نوع وجود دارد، وقتى كه به دلیل ناكافى بودن مواد معیشتى، پیكار براى زنده ماندن شروع مى شود، آن فرد و افرادى كه تمایز مناسب بهره بردن و زنده ماندن را دارند، در میدان رقابت; برنده مى شوند، و ناتوانها راه نابودى را پیش مى گیرند و تمایزها از طریق وراثت به نسل بعدى منتقل مى شوند و شكل كامل ترى را پدید مى آورند و تمام این تغییرات اتفاقى مى باشند و در دامن طبیعت به وجود مى آیند و خواست و تلاش خود حیوان در آنها دخالتى ندارد. 9

ترانسفورمیسم در نگاه نقادان

 

ترانسفورمیسم به گونه داروینیستى اش، با واكنش منفى ارباب كلیسا و پژوهشگران حوزه دانش تجربى رو به رو گردید و موفقیت چشم گیرى به دست نیاورد.

كلیسا و متون مقدس كه با دانش تجربى - از اخترشناسى گرفته تا زمین شناسى جدید - همخوانى نداشت و تضعیف شده بود، این بار نیز توان رویارویى جدى با نظریه تكامل را كه با نص كتاب مقدس در تضاد بود، نداشت. 10

نص گرایان به قصد دفاع از كتاب مقدس، به توجیه مبانى نظریه تكامل دست یازیدند. فلیب گوس (1815 - 1888 م) طبیعى دان انگلیسى بر این بود كه خداوند، به همه آن سنگواره ها (فسیلها) نقش دو پهلو و غلط انداز داده است تا ایمان انسان را بیازماید. پژوهندگان پروتستان، روایت كتاب مقدس را تعبیر شاعرانه و كنایى از اذعان به اتكاى جهان به خداوند گرفتند، اذعانى كه از نظر آنان با قول به تكامل - همچون شیوه آفرینش گرى خداوند - ناسازگار نبود. نواندیشان (تجدد خواهان) مى گفتند: كتاب مقدس سراپا و تنها یك سند و ساخته بشرى است. كاتولیكها -كه كتاب مقدس و تفسیر مجتهدانه كلیسا را با هم حقایق منزل دانسته و معتقد بودند كه حقیقت، سطوح و ساحتهاى مختلف دارد و راه تفسیر كتاب مقدس مسدود نیست - اول نظریه تكامل را تخطئه كردند، ولى سرانجام پذیرش آن از سوى آنها رو به فزونى نهاد و جسم انسان را تحول یافته از صورت ساده حیوانى دانستندو تنها روح را افاضه الهى تلقى كردند. 11

بین دانشمندان علوم طبیعى و تجربى نیز نظریه تكامل با تردیدهایى روبه رو گردید. تامس هاكسلى (1825 - 1895 م) زیست شناس انگلیسى كه از حامیان این نظریه به حساب مى آید، مدعى بود كه دلایل انتخاب طبیعى براى اثبات تغییر انواع كافى نیستند. 12

پیدایش اتفاقى حیوانات و صفات آنها، یكى دیگر از زمینه هاى مورد نقد، در نظریه تكامل است، كه حتى توجه خود داروین را نیز به خود جلب كرده است 13، آنجا كه مى گوید:

(درك این جهان عظیم و شگفتى آفرین از جمله انسان… یعنى حمل هستى این جهان بر وجود بخت و اتفاق یا ضرورت كور، امكان پذیر نمى نماید. وقتى كه به این شیوه تأمل مى كنم، احساس مى كنم ناچارم قائل به وجود یك علت اولى باشم كه ذهنش هشیارى كما بیش شبیه به انسان داشته باشد; و سزاوارم كه خداشناس نامیده شوم… ولى سپس این شك در خاطرم خلجان مى كند: آیا به ذهن انسان كه به اعتقاد راسخم از وضعى نظیر ذهن نازل ترین حیوانات ارتقا و تكامل یافته است، اعتماد هست كه چنین استنباطهاى شكوهمندى به عمل آورد.) 14

(ورگو) متخصص علوم طبیعى، شك و تردیدش را نسبت به قرابت خیالى میان انسان و میمون این گونه توضیح مى دهد:

(ما وقتى كه در ساختمان انسانى كه مربوط به دوران چهارم است - همان انسانى كه باید به میمون نزدیك تر باشد تا انسان - دقیق مى شویم، آن را مشابه با خودمان مى یابیم.) 15

اشكال مهم تر، اینكه داروینیسم، فضایل اخلاقى و ارزشهاى انسانى را بایستى غیرعلمى و ناسازگار با تكامل بداند، زیرا (بر اساس این نظریه جنگ و جدال اقوام و ملل، بلكه اشخاص با یكدیگر، امرى طبیعى است و حق با كسى است كه نیرومند و غالب مى شود و ناتوان مغلوب، مظلوم نیست، و اگر این سخن مقبول باشد، صلح طلبى و سلامت خواهى و رأفت و رحمت، خلاف طبیعت خواهد بود و باید گذاشت مردم بدرند و هر نوع سبعیت را مرتكب شوند.) 16

به همین دلیل هربرت اسپنسر كه قبل از داروین در پى اثبات این بود كه آزادى عمل بخش خصوصى در تجارت با ضوابط اكید طبیعت كه سرانجام بهبود زیستى به بار مى آورد هماهنگ است; در تنازع تكاملى داروینى، توجیه ادعاى خود را بازیافت 17. نامبرده تنازع بین آدمها و فناى قطعى ضعفا را عامل اجتناب ناپذیر تكامل به حساب مى آورد و در سال 1884 اعلام داشت كه باید افراد بیكار یا افرادى را كه به جهاتى سربار جامعه هستند از میان برد، نه آن كه بدانها كمك و یا از آنها دستگیرى كرد. 18

4. نظریه ثبات انواع یا فیكسیسم

 

آفرینش مستقل و معجزه آساى نخستین انسان كه مورد باور اكثر قریب به اتفاق فلاسفه و دانشمندان گذشته بوده 19 و تا سال 1826 ، اعتقاد مردم اروپا را به خود اختصاص داده بود; 20 تكیه گاهش آموزه هاى ارسطویى 21 و سرچشمه اش تورات و انجیل شناخته شده است 22 و در قرن هفده و هجده توسط دانشمندانى چون (جان رى) (1705 - 1627 م) ، و (كارل لینه) (1778 - 1707 م) و (جورج گوویه) (1832 - 1769م) به مرحله اتقان و استحكام رسیده است. 23

فیكسیسم نه تنها انواع جانوران و انسان را داراى آفرینش مستقل و تغییرناپذیر مى داند كه در دامن خود نظریه (تشكیل قبلى) را نیز پرورانده است و (گوویه) كه از پایه گذاران نظریه ثبات انواع است، به (تشكیل قبلى) نیز باور داشت. 24

بر اساس نظریه تشكیل قبلى، تخم پیش از لقاح، شامل موجود كاملى است كه براى رشد آماده است. وجود این موجود نیز باید شامل تخمهایى باشد كه در هر یك از آنها موجود كاملى باشد، موجودات مزبور نیز از نو تخمهایى شامل موجودات دیگر دارند و همین طور! بر این اساس در جسم (حوا) طبقه به طبقه تخمهاى مربوط به نسلهاى آینده وجود داشته است.

ولى (لیونهوك) در سال 1679 میلادى مدعى شد كه موجودات قبلى در اسپرماتوزوئید است. بدین ترتیب اختلافى پدید آمد كه آیا اساس بشریت در تخم حوا بوده یا داخل اسپرما توزوئید آدم(ع).

به هر حال نظریه (تشكیل قبلى) توانست توجه دانشمندى چون (هالرو شارل بونه) را جلب كند و دانشمندان بزرگى را به هواخواهى از خود، وا دارد. 25

قدیمى ترین متن دینى كه نظریه ثبات انواع در آن با صراحت مطرح است، باب هاى نخست تورات است كه مورد پذیرش دنیاى مسیحیت نیز هست و باید از طریق مطالعه این متون با ابعاد نظریه فیكسیسم آشنایى به دست آورد.

داستان آدم در تورات

 

برپایه آنچه در تورات است، خداوند، آدم را یكسره ازخاك آفریده و با دمیدن روح، او را نفس زنده ساخته و حوا را از دنده چپ او آفریده و سپس هر دو را در باغ عدن سكنى داده است. آن گاه به آن دو فرمان داده كه از همه درختان آن باغ بهره گیرند جز از درخت معرفت نیك از بد كه اگر از آن بخورند خواهند مرد. در اینجا مار - و بنابر بعضى تفسیرها شیطان كه به صورت مار درآمده بود - حوا را فریب داد تا از آن درخت خورد و به آدم نیز داد. پس از آن بود كه چشمان آن دو باز شد و خود را برهنه دیدند. خداوند پس از این نافرمانى ایشان را سرزنش كرد و پس از پوشاندن آنان، از باغ عدن بیرون شان كرد تا مبادا از درخت حیات بخورند و مانند خود او جاودانه گردند.26

آنچه گذشت چكیده اى بود از آنچه در باب اول تا پنجم تورات در این باره آمده است. در سفر تكوین و كتاب آفرینش تورات، از نقش شیطان و فرشتگان در قصه آدم، یادى نشده است، ولى در كتب بین العهدین (حكمت سلیمان، 2 / 23) آمده است:

(خداوند انسان را براى بى مرگى و به صورت جاودانگى خود آفرید، اما ابلیس بر آدم حسد برد و او را به نافرمانى و گناه كشید و از این رو مرگ به جهان راه یافت.) 27

در كتاب تلمود 28 نیز از فراخوانده شدن فرشتگان به رایزنى درباره آفرینش آدم و تقسیم شدن آنها به دودسته موافق و مخالف و فرمان الهى به سجده فرشتگان بر آدم و سرپیچى شیطان از سجده بر آدم و جهنمى شدن او و… ، سخن رفته است. 29

بعضى از شارحان سفر پیدایش براین مطلب عقیده دارند كه شیطان پس از محرومیت خود از سعادت ابدى، تصمیم گرفت كه خوشى زوج مقدس را با واداشتن آنها به سرپیچى از فرمان خداوند، به اندوه و خوارى بدل سازد. پیش از آن از سوى فرشتگان به آدم و حوا، تاریخ گذشته ابلیس و نیز تصمیم او بر اغواى آن دو یادآورى شده بود تا با هم باشند، و بدین وسیله با خطر توطئه شیطان رویارویى نمایند، به رغم همه اینها روزى حوا از آدم فاصله گرفت و در نبود او علاقه شدیدى به درخت ممنوعه پیدا كرد. شیطان از این فرصت سود برده و توسط مارى از زن پرسید…. 30

ولى (ویلیام میلر) مفسر تواناى انجیل در اثر خود (مسیحیت چیست) مى گوید:

(شیطان به صورت مار داخل باغ شد و (حوا) را راضى كرد تا از میوه آن درخت بخورد و حوا آدم را نیز به تناول از آن میوه وا داشت.)31

به هر حال دشمنى شیطان با آدم و حوا و نقش فرشتگان در قصه آن دو، به گونه اى نزد اهل كتاب پذیرفته شده است، گرچه سفر پیدایش به این مطلب اشاره یا تصریحى ندارد.

پیامد گناه آدم براى نسل او

 

در میان مطالب مختلفى كه در متن قصه آدم به چشم مى خورد، گناه زوج مقدس با اهتمام بیش ترى، از سوى مفسران كتاب مقدس، مورد مطالعه قرار گرفته است.

گناه آدم كه از نظر (ویلیام میلر) یك عصیان عمدى و مخالفت آگاهانه با اراده الهى بود 32 ،علاوه بر چند اثرى كه در تورات مطرح شده اند، پیامد شخصى و نوعى دیگرى را نیز داشته است. از نظر كلیسا خداوند به آدم دو نوع موهبت داده بود:

1. موهبت ذاتى یعنى اراده و عقل كه به یارى آنها مى توانست آفریدگار خود را بشناسد و از خواست و اراده او پیروى كند.

2. موهبتهاى اضافى كه عبارتند از ایمان، محبت، علم به حقایق امور، جاودانگى، قدرت غلبه بر شهوات و آزادى از درد و بیمارى، ولى آدم از عقل خود چنان كه باید، بهره نگرفت و نافرمانى كرد و گناهكار شد و از مقامش فرو افتاد، و به اعتقاد كلیساى كاتولیك، پس از سقوط، تنها موهبتهاى اضافى را از دست داد، ولى كلیساى پروتستان، سقوط آدم را موجب فساد تمام موهبتهاى او مى داند. 33

علاوه بر آثار شخصى، گناه آدم، پى آمد نوعى نیز داشت كه عبارت است از گناه آلوده شدن نوع بشر و این در نامه پولس رسول به رومیان قابل مطالعه است كه در آن آمده است:

(لهذا همچنان كه به وساطت یك آدم، گناه داخل جهان گردید، و به گناه موت، و به این گونه موت بر همه مردم طارى گشت، از آنجا كه همه گناه كردند.)

باب 5 آیات 12 و 13

در رابطه با نحوه انتقال گناه آدم و حوا به نسل آنها دو دیدگاه به نام (نظریه آفرینشى) و (نظریه انتقال) مطرح است كه دیدگاه نخست، نظریه رایج كلیساى ارتدوكس شرقى را تشكیل مى دهد و بر اساس آن گناه در جسم كه محل شهوات است ادامه مى یابد و در عمل زناشویى از پدر به پسر منتقل مى شود.

بر اساس نظریه دوم كه توسط (ترتولین) متكلم مسیحى سده سوم میلادى مطرح شده است، روح چون جسم در نطفه از پدر به فرزند منتقل مى شود و گناه نه تنها در جسم بلكه در روح نیز مضمراست و در طى توالد و تناسل از نسلى به نسل دیگر مى رسد. 34

نگرشهاى تأویلى به قصه آدم در كتاب مقدس

 

قصه آدم در سفر پیدایش، در مسیر تاریخ با تلقى هاى گوناگونى رو به رو شده است كه بارزترین آنها از یك سو پذیرش آن به عنوان یك رخداد واقعى و عینى و از دیگر سو افسانه پنداشتن آن مى باشد كه سازش دادن بین آنها ناممكن مى نماید.

در یهودیت، نگاه تأویلى به قصه آدم، پیشینه تاریخى در خور توجهى دارد و به گونه هاى مختلف تداوم یافته است، البته بدون این كه قداست متن كتاب مقدس نادیده گرفته شود (بر عكس مسیحیت كه در نزد برخى از پیروان آن، انكار قداست آیات سفر تكوین و سایر اجزاى كتاب مقدس به وضوح دیده مى شود.)

(فیلوِن) (20 ق . م - 54 م) فیلسوف یهودى متولد اسكندریه كه در تفسیر دین از زبان فلسفه یونان و روش رمزى، سود مى برد، [گویا] نخستین دانشمندى است كه دست به تأویل قصه آدم مى زند. فیلون، پاره اى از موارد قصه آدم را به عنوان واقعیت قبول داشت و ظواهر عبارات سفر پیدایش را كه متعلق به آنها بود مى پذیرفت، ولى بیش تر در پى یافتن معناى تمثیلى براى عناصر این قصه بود، از این رو در فلسفه او آدم نمودار خرد، و (حوا) نمودار دریافت حسى، و مار نمودار هواى نفس، و درخت معرفت نمود اندیشه و تدبیر است. به اعتقاد وى، خداوند دو گونه انسان آفریده است: انسان آسمانى كه غیرمادى و به صورت خدا آفریده شده است و انسان زمینى كه از خاك سرشته شده و تركیبى است از عناصر مادى و معنوى - پیكر، خرد و اندیشه - و این خرد و اندیشه آدمى است كه به صورت خدا آفریده شده است نه پیكر او.

از نظر فیلون، خوردن از شجره ممنوعه تمثیل و كنایه است از تسلیم شدن در برابر لذت و شهوات جسمانى، چون آدم در برابر خواسته هاى جسمانى خود سرفرود آورد، فهم او از سطح فراتر دانش به سطح فروتر اندیشه، فرو افتاد. 35

در مكتب عرفانى متأخر یهود موسوم به (قبالا) عالم خلقت كه عالم ظهور و تجلى صفات و افعال الهى در قالب اشكال و صور است; نقطه مقابل عالم صفات و تجلیات كه عالم توحید و آدم قدیم است، قلمداد شده است، و آدم یعنى انسان اول این عالم كه مظهر آدم قدیم است، عالى ترین و كامل ترین مصداق صفات و اسماء الهى معرفى شده است، و آفرینش آدم به صورت خدا در سفر پیدایش اشاره به همین مظهریت و جامعیت اوست. 36

موسى بن میمون (1135 - 1204م) دانشمند یهودى مى گوید:

آفریده شدن آدم به صورت خدا، اشاره به كمال عقلانى اوست، پیش از ارتكاب گناه، خرد او به كامل ترین حد خود رسیده بود و همواره با تمام وجودش به تفكر و تأمل درباره حقایق طبیعى و ماوراء طبیعى مشغول بود. گناه كردن وى، در حقیقت، روى آوردنش به لذات جسمانى بود، كوشش در ارضاى شهوات او را از تفكر درباره حقایق الهى بازداشت و عقل عملى او را كه تا آن زمان خفته بود بیدار كرد، و او به جاى تعقل نظرى به تجربه هاى عملى پرداخت، به جاى حقایق به ارزشها و امور اعتبارى توجه یافت و به جاى شناخت حق و باطل، به تمیز نیك و بد و سود و زیان سرگرم شد… .

به اعتقاد ابن میمون، مار، نماد قوه موهمه است، و شمائیل (ابلیس) مظهر قوه شهویه، و درخت حیات، نمایانگر طبیعت، و شاخه آن نمودار ماوراى طبیعت، و درخت معرفت نیك و بد، نمود عقل عملى است. 37

(یوسف البو) فیلسوف یهودى اندلس (سده 15 میلادى) سرگذشت آدم را بیانى تمثیلى از وضع انسان در این جهان مى دانست. از نظر او باغ عدن، كنایه از این عالم; آدم، كنایه از نوع بشر; درخت حیات عبارت از شریعت (تورات) ; مار، نماد شهوات; قرار گرفتن آدم در باغ عدن كه درخت حیات در آن قرار دارد، یعنى انسان در این جهان باید به احكام تورات پایبند باشد، و بیرون شدن وى از باغ عدن پس از نافرمانى، كنایه از كیفرى است كه نافرمانى از احكام الهى در پى دارد. 38

در تأویل قصه آدم در مكتب یهود، تفاوت تلقیهاى كنایى، انكارناپذیر است، ولى احترام به سفر پیدایش و نیز قصه آدم به عنوان یك رخداد عینى در یك مقطع از تاریخ، در آن به وضوح دیده مى شود.

تأویل قصه آدم در مسیحیت و كشف مفاهیم رمزى آن، ویژگى مخصوص به خود را دارد. سیر تأویل در این مكتب را مى توان تلاش همراه با عقب نشینى از موضع اعجازآمیز تلقى شدن خلقت آدم در كتاب مقدس ارزیابى كرد. 39

نخستین برخورد تأویلى با عنصرى از قصه آدم در خود عهد جدید به چشم مى خورد كه مسیح را از خدا و ازلى مى داند، و آن گاه (كارل بارت) در رابطه با دو ادعاى فوق، سخنى دارد كه مى تواند توجیهى باشد براى آیه 3 باب 5 سفر پیدایش: (سپس خدا آدم را به صورت خود آفرید) زیرا در آن آمده است:

(آدم شبیه و نمونه مسیح آینده است، بدین سان مسیح، اصل، و آدم، شبیه و نمونه آن اصل است و چون اصل بر شبیه و نمونه مقدم است، مسیح بر آدم تقدم دارد. بنابراین آدم را به صورت خدا آفرید، یعنى او را شبیه مسیح آفرید و به او شكل و شمایل مسیح را داد.) 40

داروینیسم عمده ترین عامل در تزلزل عقیده مسیحیان در قبال قصه آدم در كتاب مقدس و تحفظ بر ظواهر آن به شمار مى آید، زیرا جیمز برنت كه یكى از پایه گذاران اولیه نظریه تكامل انواع به شمار مى آید، در مقام بیان تضاد این نظریه با قصه انسان در تورات مى گوید:

(… بر خلاف ادعاى سفر پیدایش، تاریخ انسان، قهقرایى و سقوط از كمال اولیه نیست، بلكه یك تعالى پررنج است.) 41

با این حال پدر كلیسون مى نویسد:

(اگر خداوند ماده تكوین انسان را نه ازخاك بلكه از یك جانور مناسب و نزدیك به انسان گرفته باشد كه آهسته آهسته تحت اراده و هدایت او تكامل یافته و سپس به او روح افاضه شده، در این صورت هم این تمهید طولانى و هم عمل نهایى افاضه روح، همه و همه فعل الهى است.) 42

چنین برخوردى از سوى كلیسا، با نظریه تكامل انواع، به معناى پذیرش این نظریه - جز در مورد افاضه روح - بود و خواه ناخواه تأویل ظاهر كتاب مقدس بر اساس ترانسفورمیسم را به همراه داشت. 43

دومین تلقى تأویل گرایانه، (ارتدكس نوین) بر عكس كاتولیكها و بسیارى از پروتستانهاى سنت گرا (كه عقیده به دخالت ماوراء الطبیعى در تكون جهان دارند) این است كه آموزه آفرینش فقط با مقام هستى شناختى انسان و جهان درحال حاضر سرو كار دارد و نه با آغاز آفرینش، در گذشته. این باور با دو روایت، توسط اگزیستانسیالیسم و تحلیل زبانى ارائه شده است. اگزیستانسیالیست ها معناى آفرینش را محدود به اعتراف شخصى فعلى مى دانند و منكر هر اشاره و ارجاعى به اعمالى كه خدا از روى قصد و اراده در زمان و مكان انجام داده باشد، هستند

تحلیل گران زبانى مى گویند:… اسطوره آفرینش، یك داستان مفید یا اگر ترجیح دهید یك داستان پند آمیز است كه احساس مخلوق بودن، تناهى و اتكاى بشر را به خداوند بیان مى كند و احساس پرستش و احترام را در انسان دامن مى زند.

خداوند یك كوزه گر، یا بنا، یا سازنده اى از این گونه نیست، ولى تمثیل و تصویرهاى كتاب مقدس منجر به واكنشى در برابر خداوند و جهان مى شود كه درست و موثق است… هیچ رویدادى در زمان، چه در ابتدا و چه بعد از آن نبوده است كه این تمثیل به آن اشاره داشته باشد. در بطن حقیقت قضیه وار، هیچ معناى بیطرفانه اى نیست كه بدون دخالت و مدخلیت شخصى یا انسانى قابل بیان باشد… . 44

در این تحلیل گرچه رخدادى به نام آفرینش آدم و جهان در زمان معین به صورت مطرح شده در كتاب مقدس، مورد انكار قرار مى گیرد، در عین حال قداست این متون را نمى شكند و آن را حامل پیام سازنده مى داند.

در سومین برخورد تأویلى با داستان آفرینش در سفر تكوین، با جسارت بیش ترى، ظاهر كتاب مقدس ناپذیرفتنى اعلام مى گردد.

(پان گاتفرید آیشهورن) (1827 - 1752م) دانشور كتاب مقدس و خاورشناس آلمانى، نخستین كسى بود كه اصطلاح (اسطوره) را درباره مطالب انجیل به كار برد و ادعا كرد كه قصه هاى سفر پیدایش درباره آفرینش جهان، نخستین موجودات بشرى، توفان و …، همانند داستانهاى بى شمار دیگر، ادبیات كهن هستند و سبك تفكر همه مردمان در مراحل اولیه تاریخ آنان است.

مسیحیان قدیم معتقد بودند كه هنگام قراءت كتاب مقدس، خداوند از خلال صفحات با ما سخن مى گوید، ولى كسانى چون (آیشهورن) تورات و انجیل را نوعى سند تاریخى بشرى و محتواى آن را دستاورد انسان مى انگاشتند. 45

وى. اف اشتراس (74 - 1808) كه از روحانیان و خادمان كلیسا بود، نیز باور نداشت كه نمادهاى مسیحى، امور واقعى تاریخى ماوراء طبیعى اند. وى با رد اندیشه ماوراء طبیعى گرایان كه معجزه را قبول داشته و مى پنداشتند كه وقایع مندرج در كتاب مقدس به شرحى كه آمده عیناً روى داده است و نیز با نامقبول خواندن دیدگاه عقل گرایان كه براى آن حوادث، توضیحهاى طبیعى ارائه مى دادند; تفسیر اساطیرى تازه و جامعى از انجیلها عرضه مى دارد و در نهایت نشان مى دهد كه رموز گرانقدرى كه قرنها آسمانى انگاشته شده بود، آفریده تخیل اسطوره پرداز آدمى بوده است. 46

درك و احساس نخستین انسان

 

در میان دیدگاه هاى مختلف درباره مسائل زیست شناختى نخستین انسان، برخى به ابعاد ادراكى و معنوى انسان اولیه توجه كرده اند، از جمله مكتب زرتشت، ترانسفورمیسم و فیكسیسم هستند كه هر یك تعریفى از شخصیت معنوى و روحى انسان و یا انسانهاى اولیه ارائه داده اند.

با توجه به ماهیت ترانسفورمیسم كه نخستین انسان را حیوانى مى داند كه تازه بر مبناى انتخاب طبیعى، بقاء اصلح و اصل وراثت، ازنوع حیوانى پیشین خود فاصله گرفته و قدم در دایره نوع جدید گذاشته است، بایستى قواى مغزى، درك و شعور انسانى و حس اخلاقى او نیز، برزخى باشد بین ویژگیهاى یك حیوان و انسان متعادل و به تدریج پا به پاى تكامل جسمى او، تكامل پیدا كرده باشد.

(جیمز برنت) مى نویسد:

(تاریخ انسان، قهقرایى و سقوط از كمال اولیه نیست بلكه بر خلاف ادعاى سفر پیدایش، تعالى پررنج است، زیرا سقوط در كتاب مقدس، به معنى سقوط درك و عقل است.) 47

سخن خود داروین نیز به این معنى اشاره دارد كه مى گوید:

(حس اخلاقى انسان نیز از انتخاب طبیعى ریشه گرفته است، در سرآغاز تاریخ انسان، قبیله اى كه اعضایش داراى غرایز اجتماعى نیرومندى نظیر وفادارى و ازخودگذشتگى در راه خیر و صلاح عام بوده اند، امتیازى بر سایر قبایل احراز كرده اند، و از آنجا كه اخلاق توانسته است جزء ارزشهاى بقاء درآید رفته رفته معیارهاى وجدان پدیدار شده اند، پس حس اخلاقى را نمى توان در نخستین انسان اثبات كرد و او را برخوردار از معنویت و خردورزى دانست.)48

نخستین انسان در آیین زرتشت، پیام خدایى خیر را گرفته و به پاك اندیشى و قدرت مبارزه بااهریمن دست پیدا مى كند و این، حكایت از عقل و خداخواهى او دارد:

(فروهر كیومرث پاك را مى ستاییم. نخستین كسى كه به گفتار و آموزش اهورا مزدا گوش فرا داد.) 49

(چون كیومرث مانسر سپند (كلام مقدس) ویژه هرمزد را بنیوشید به پاكى اندیشه اندیشید كه آن براى زدن دروج (=اهریمن) بهتراشویى (پرهیزكارى) است). 50

(مشى و مشیانه كه از نطفه كیومرث پدید آمده اند، داراى اختیار و انتخابند و در آغاز مؤمن به خداى خیرند، ولى با حیله اهریمن گناهكار و دوزخى مى شوند.

وقتى مشى ومشیانه به صورت انسان درآمدند، به خدایى اور مزد معترف شدند، اما بر اثر اغواى اهریمن وى را آفریدگار جهان دانستند. این اندیشه و گفتار دروغ سبب شد كه هر دو گناهكار شدند به نحوى كه روان آنان تا پایان جهان دوزخى شد.) 51

تصویرى كه مطالعه متن كتاب مقدس از سیماى انسانى، ویژگیهاى روحى و لیاقتهاى ذاتى آدم به دست مى دهد، بسیار روشن است. تكلم خدا با آدم، واگذارى كار بهشت پیش از هبوط و كار زمین بعد از هبوط به عهده آدم، همكارى بین آدم و حوا، ممنوعیت از میوه درخت معرفت، ارتكاب گناه و كیفر آدم و حوا، حكایت از تعالى انس با خدا، استعداد ابتكار، حس اجتماعى، نیاز به هدایت الهى در اعمال اختیار و اراده و قدرت انتخاب و اختیار و… از ابعاد شخصیت انسانى آدم حكایت دارند.

نكته در خور توجه در تصویر كتاب مقدس از آدم، گناهكار ماندن زوج مقدس است كه به رغم احساس گناه و خلافكارى، حس ندامت و اظهار پشیمانى در آنها دیده نمى شود، شاید این به معناى تحفظ انگیزه گناه تلقى گردد و همین انگیزه منشأ گناه جبلى در نسل آن دو را تشكیل دهد.

گناهكار ماندن نخستین انسان، نقطه مشتركى بین تلقى زردشتى و باور اهل كتاب است، بدین معنى كه مشى و مشیانه و آدم و حوا نمى توانند آلایش گناه را از روح خود پاك سازند، گر چه تفاوتى هست میان گناه نخستین زوج در آیین زرتشت و زوج مقدس در سفر پیدایش، كه یكى شرك است و دیگرى مخالفت امر خدا.

در تفسیر مفسران كتاب مقدس نیز بر سقوط جبران ناپذیر آدم در اثر گناه تأكید شده است و بعضى از نحله هاى مذهبى نه تنها زوال موهبتهاى اضافى كه حتى زوال موهبتهاى ذاتى آدم را نیز از آثار گناه دانسته و از بازگشت آنها با توبه سخنى به میان نیاورده اند، بلكه در مسیحیت، گناه آدم را صفتى مى شناسانند كه به اولاد او به ارث مى رسد و جزئى از فطرت آنها قرار مى گیرد. 52

مطلب در خور توجه دیگر این است كه به رغم ادعاى مفسران و متكلمان یهودى مبنى بر بهره مندى آدم از بالاترین درجه درك و خرد پیش از ارتكاب گناه، 53 خود تورات صراحت دارد كه آدم و حوا با این كه برهنه بودند، نمى دانستند كه لباس ندارند، وقتى كه امر خدا را مخالفت كرده و از میوه درخت ممنوعه خوردند، فهمیدند كه لباس بر تن ندارند. 54 چنین نسبتى به آدم و حوا، به معناى جهل و حتى نبود احساس ابتدایى است. بنابراین ناسازگارى روشنى بین نگاه مفسران یهود و متن تورات وجود دارد.

 

 

 

پی نوشت ها:‍

1. لاندمان، انسان شناسى فلسفى، ترجمه رامپور صدرنبوى، چاپخانه طوس، مشهد / 5-3.

2. حلبى، على اصغر، انسان در اسلام و مكاتب غربى، انتشارات اساطیر، 1371 / 14.

3. دانیل بیتس و فرد پلاك، انسان شناسى فرهنگى، ترجمه محسن ثلاثى، انتشارات علمى، 1350 / 20 و 29.

4. حسین ادیبى، زمینه انسان شناسى، انتشارات نوح/ 28; آپارین، حیات، طبیعت، منشأ و تكامل آن، ترجمه هاشم ب

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:


منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
نویسندگان
نظر سنجی

نظرتان را در مورد وبلاگ دست خط خدا بفرمایید؟

خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 26
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 27
بازدید ماه : 378
بازدید کل : 309840
تعداد مطالب : 87
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1

ابزار رایگان وبلاگ

آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 87
:: کل نظرات : 17

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 26
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 27
:: بازدید ماه : 378
:: بازدید سال : 1425
:: بازدید کلی : 309840